نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران

2 دانشجوی دکتری توسعه اجتماعی و روستایی دانشگاه تهران، تهران، ایران

3 دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، ایران، تهران

10.30465/shc.2023.45506.2464

چکیده

نوشتار حاضر با تکیه بر منطق نظری مطالعات فرودستان به نقد درونی آن پرداختهو پرسش اصلی‌ آن این است که آیا می‌توان علی‌رغم داعیه این مطالعات سویه نخبه‌گرایانه‌ای در آن ردیابی کرد؟ بدین منظور با استفاده از روش تحلیل ثانویه و با تکیه بر آراء سه چهره شاخص این جریان یعنی راناجیت گوها، دپیش چاکرابارتی و گایاتری چاکراورتی اسپیواک صورت‌بندی از دعاوی نظری مطالعات فرودستان ارائه شده است. این مطالعات،تاریخ‌نگاری نخبه‌گرایانه را به دلیل نادیده‌انگای نقش فرودستان در ساختن تاریخ نقد می‌کنند و در برابر هدف خود را جستجوی نقش فرودستان در تحولات تاریخی و اجتماعی تعریف می‌کنند تا بدین گونه فرودست را به مثابه سوژه مستقل به رسمیت بشناسند. این مطالعات از موضعیهمدلانه به کاوش "نقش مثبت" فرودستان در ساختن سرنوشت خود می‌پردازند و سعی دارند سیاست فرودستان را که در تاریخ‌نگاری نخبه‌گرایانه نامرئی است، مرئی کنند. نقد نوشتار حاضر به پروژه مطالعات فرودستان این است که با در نظر گرفتن فرودست به عنوان "ابژه پاکدست" و با غفلت از مسئله سلطه فرودستان و سیالیت موقعیت فرودستی "نقش منفی" آنها در تولید و بازتولید روابط سلطه را نادیده انگاشته است. در حاشیه قرار گرفتن نقش منفی فرودستان در این مطالعاتباعث شده تا علی‌رغم داشتن داعیه ضدنخبه‌گرایی، وجوهی از نخبه‌گرایی در تحلیل مناسبات سلطه در آن وجود داشته باشد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات